برای تو مینویسم مخاطب خاصم....
برای تویی که بعد خدا همه کسم بودی و هستی...
برای تویی که هر روز چندین بار به این خانه ی تنهایی دلنوشته هایم سر میزدی تا مبادا متنی بدون نظرتو رد شود...
برای تویبی که اینقد زیبایی و خودم را میستاییدی که دوباره زنده شدم...
برای تویی که تا غم متن هایم را میفهمیدی فوری دلجویی میکردی...
برای تویی که تو هدیه دادن فقط خوشحالی من برات مهم بود حتی شده به بهای دو برابر...
برای تویی که مرا هر روز به یک نام زیبا میخواندی
تویی که مرا از عشق لبریز کردی
اری
برای تو مینویسم
چقد زود گذشت
شاید باز هم نیایی و حرف هایم به گوشت نرسد
اما دلم گرفته است برای حرف هایی که بغض گلویم شده است این جواب حرف هایت
پف چشم هایم از ارایش نیس از گزیه های بی صدای شبانه است
هرچندکادویی که گرفتی مورد استفاده ام نیست اما دوستش دارم عطرخاطرات قشنگ گذشتمان را میدهد اگر میخواهی او را بگیری و به کس دیگری بدهی مهم نیس...عطر خاطره اش را در دلم مدفون میکند...
نگران نباش سعی میکنم ناراحت نشوم وقتی جلوی من به خانم همکارت تعارف میکنی شما بفرمایید و بعد بدون هیچ حرفی خودت میروی و محکم در را بصورتم میزنی و بی تفاوت تر از همیشه میروی...
دردم نگرفت ... این در قبال سیلی که به دلم زدی ناچیز است...
در اخر دوستت دارم مخاطب خاصم...
مواظب خودت باش هوا این روزها خیلی سردتر از گذشته شده است ...
[ چهارشنبه 93/9/26 ] [ 7:44 صبح ] [ شیدا .دختری از جنس تنهایی ]