شد بهار و دل من اسیر شهر طوفانی انتظار است
حرف دل من این بوده وهست ان زمان که بیایی بهار است
قوی دل لحظه هارا شمرده تا تو از شهر غربت بیایی
نبض الاله ها را گرفتم تا که شاید بدانم کجایی
شهر لب , باغ دل , مرز احساس و حسرت لحظه ای با تو بودن
بانگاهت سخن گفتنو بعد شعری از جنس دریا سرودن
عکس رویایی ات را نهادم توی یک قاب عکس طلایی
باکمی لاله رویش نوشتم لعنت عشق بر تو جدایی
میتپد قلب در شهر غوغا باز در ارزوی رسیدن
باز هم حسرت روی یک شمع حسرت دسته ای پونه چیدن
حسرت سرخ فردای غربت بی امان لحظه ها را شمردن
ارزو کردنی بی سرانجام دل به امواج عشقی سپردن
سال رفت و من و پونه و تو حبس در بند های جدایی
یک جهان حسرت مهربانی عالمی ارزوی رهایی
من نگاه تو را اولین بار روی یک شعر غمناک دیدم
قصه ی سبز زیباییت را از زبان غزل ها شنیدم
باورم نیست امد بهار و ماه چشم تو برد دل نتابید
دل به یاد تو یک سال رنجید چشم در ارزویت نخوابید
یادگار تو یک عشق پاک ست توی گلدانی از ارزویم
خوب شد مانده این یادگاری تا که گه گاه ان را ببویم
چشم تو نقطه ی عطف دلهاست دیدنت مرهم قلب عاشق
گونه ات سرزمین تبسم خنده های تو رنگ شقایق
تا بیایی روی دل خود عکس یک یاس تنها کشیدم
توی نقاشی چشم هایت انتظاری شکوفا کشیدم
هیچ کس با دل من نیامد تا لب جاده های رهایی
منتظر مانده ام روی یک پل تا که شاید از ان سو بیایی
اسمان تا نگاهی به من کرد دیدگانش پر از اشک غم شد
نقره هایش هم از غصه تب کردیک گل از خنده ی زهره کم شد
برکه اشکه مرا دیدو قلبش مثل یک نرگس منتظر شد
قصه ام را به الاله گفتم بر لبش حسرتی منتشر شد
هر کسی که برایم دلش سوخت عاشقانه شکست و دعا کرد
سنگ هم قصه ام را شنید و صادقانه خدا را صدا کرد
باز هم تو در انجایی و من منتظرم تا بیایی
درس من رمز زیباشکفتن قلب من دفتر اشنایی
گفته بودی اگر قاصدک ها از سحر های رویابیایند
گفته بودی اگر شاپرک ها شهرمان را گلستان نمایند
گفته بودی اگر صد شکوفه در میان گلستان بروید
گفته بودی اگر یک پرستو برگ الاله ای راببوید
گفته بودی اگر توی قلبم باغی از یاس خوشبو بکارم
گفته بودی اگر مثل باران روی دلهای عاشق ببارم
باز میگردی و در کنارم قصه ی عشق را مینگاری
پس چه شد نسترن ها شکفتند باز گرد ای نسیم بهاری
_______________________________________________________________
جواب نظرات خصوصی:
مر30.خیلی قشنگ بود!
من با این وبلاگ درست کردنم!همه رو از کار و زندگی انداختم....
[ سه شنبه 91/10/12 ] [ 9:7 صبح ] [ شیدا .دختری از جنس تنهایی ]